يكم: اجتهاد، حيات اسلام
اسلام
كه اساس و چارچوب آن را كتاب و سنت و درك درست عقل تشكيل مى دهد، همان
گونه كه در حديث ياد شده آمده، در عرض، تمام نيازهاى معرفتى، عملى و اخلاقى
آدمى در زندگى فردى و سلوك اجتماعى، و در طول، تا واپسين روز زندگى انسان
در اين حيات را در بر مى گيرد و پاسخگوى نيازهاى وى است و اين يكى از
باورهاى ترديدناپذير اسلامى است كه در آموزه هاى دينى بر آن تأكيد شده و
عقل نيز كه زيربناى پذيرش دين و شريعت است بر اين حقيقت گواهى مى دهد. فقه
به معناى خاص آن، به عنوان يكى از سه بخش اصلى دينْ عهده دار تبيين تكاليف و
رفتار آدمى در زندگى فردى و اجتماعى و ترسيم مناسبات فرد و جامعه است كه
در بخش خود يعنى حوزه «عمل» همان ويژگى را دارد. از اين رو، عهده دار همه
نيازهاى انسان در تمام دوران مى باشد و به تعبير حضرت امام خمينى (سلام
الله عليه)،: «فقه، تئورى اداره انسان از گهواره تا گور است». اجتهاد شيعى
كه از يك سو برخاسته از سخن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله): «انى تارك
فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى» و از سوى ديگر بر بالهايى از جنس «العلماء
ورثة الانبياء» و «الفقهاء امناء الرسل» و «الفقهاء حصون الاسلام» مسير
طولانى خويش را به زيبايى و استوارى تمام و با چهره اى تابناك پيموده، اينك
بزرگترين سرمايه علمى معنوى را پيش روى ما به ويژه در دستان با كفايت
فقهاى عظام قرار داده است. به گونه اى كه به تعبير امام خمينى (سلام الله
عليه): اسلام اگر خداى نخواسته همه چيز از دستش برود ولى فقهش به طريقه
موروث از فقهاى بزرگ بماند، به راه خود ادامه خواهد داد، ولى اگر همه چيز
به دستش آيد و خداى نخواسته فقهش به همان طريقه سلف صالح از دستش برود، راه
حق را نتواند ادامه داد و به تباهى خواهد كشيد».[1]
خاستگاه
تفقه شيعى، كتاب و سنت و عقل از يك سو، و انفتاح باب اجتهاد در چارچوب
موازين فقاهت و روش فقهاى سلف، دو ويژگى «سنتى» و «پويايى» آن را به دست
مى دهد و اين چنين است كه فقه همواره زنده است و مى تواند با حفظ اصالت و
موازين و مبانى خود در منبع و در روش، پاسخگوى نيازهاى حال و آينده باشد.
دوم: اجتهاد جواهرى
اگر
فقيه برجسته و وارسته اى چون حضرت امام خمينى (سلام الله عليه)، از يك سو
بر اجتهاد جواهرى تأكيد مى فرمايد و از سوى ديگر پويايى اجتهاد را يادآور
مى شود، درست از همين نقطه است كه فقاهت جواهرى در ذات خود پويايى و حيات
را داراست و اجتهاد جواهرى يك مثال گويا و نمونه برتر در اجتهاد شيعى است، و
نه منحصر در آن فقيه فرزانه; چرا كه همين ويژگى را پيش از وى در فقاهت و
اجتهاد شيخ مفيد و شيخ الطائفه و سيد مرتضى گرفته تا ابن ادريس و محقق حلى و
علامه حلى و شهيد اول و شهيد ثانى و محقق ثانى و تا فقيه والامقامى چون
محقق اردبيلى و محقق سبزوارى و نراقى اول و دوم و فاضل هندى ـ كه مأخذ
عمده اى براى صاحب جواهر به شمار مى رود ـ و كاشف الغطاء و محقق قمى و دهها
فقيه نامى ديگر و پس از وى در فقاهت پرآوازه شيخ اعظم انصارى و محقق يزدى و
ميرزاى نائينى و محقق خراسانى و محقق بروجردى و حضرت امام خمينى (قدس الله
اسرارهم) و دهها فقيه فرزانه در دوره متأخر و معاصر وجود دارد و هنر و
ارزش فقاهت فقهايى چون فقيه روشن بين، حضرت آية الله العظمى حاج شيخ يوسف
صانعى (دام ظله) نيز همين است كه در چارچوب موازين اجتهاد شيعى و فقاهت
جواهرى و با بهره جستن فقيهانه از همين خصلت ذاتى توانسته اند از يك سو،
تحليلهاى اجتهادى و آراى فقهى متفاوت و گاه راهگشايى در سطح استدلالهاى
فقهى و در مقام افتاء ارائه كنند بدون آنكه از ارزش تلاش فقهى و حرمت
جايگاه ديگر فقيهان كاسته شود، و از سوى ديگر، مسائل تازه و پرسشهاى نو
پيداى بسيارى را كه عصر جديد و تحوّلات علمى اجتماعى كنونى پيش روى بشر
گذاشته پاسخ بگويند و براى مشكلات موجود و واقعيت هاى جارى زندگى مردم و
جوامع چاره انديشى كنند.
اين
مهم همواره خواسته و آرزوى استادان و فقيهان متقدم بوده است كه فقهاى
ديگر و نسلهاى فقهى كه در پى هم مى آيند، فقه را هر چه بيشتر در عرض و عمق
گسترش دهند و بر تحقيقات بيفزايند، والاّ پديد آمدن هزاران اثر ارزشمند
فقهى كه اينك سرمايه بزرگ جهان اسلام به ويژه حوزه ها و جوامع شيعى است،
صورت واقع نداشت. درست از همين نقطه است كه فقيه نام آورى چون حضرت امام
خمينى (سلام الله عليه) به علما و مدرّسان تأكيد مى كنند: «كوشش نمايند كه
هر روز بر دقت ها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيق ها افزوده شود و فقه سنتى
كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است
محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد».[2]و اساساً
فلسفه لزوم تقليد از مجتهد زنده و نيز فتح باب اجتهاد را بايد از جمله در
همين نكته جست كه هم تضمينى براى حيات و توسعه و پويايى فقه باشد وهم امكان
پاسخگويى به نيازهاى روز و رابطه زنده، مستقيم و ملموس فقيه با مسائل و
نيازهاى جامعه وجود داشته باشد و به تعبير فقيه شهيد آية الله مرتضى
مطهرى:«اساساً رمز اجتهاد در تطبيق دستورات كلى با مسائل جديد و حوادث
متغير است. مجتهد واقعى آن است كه اين امر را به دست آورده باشد و توجه
داشته باشد كه موضوعات چگونه تغيير مى كند، و بالتبع حكم آنها عوض مى شود،
والاّ تنها در مسائل كهنه و فكر شده فكر كردن و حداكثر يك «على الاقوى» را
تبديل به «على الاحوط» كردن و يا يك «على الاحوط» را تبديل به «على الاقوى»
كردن هنرى نيست و اين همه جار و جنجال لازم ندارد».[3]
اگر
حضرت آية الله صانعى در ميان فقهاى گذشته، عنايت ويژه و اهتمام بسيار
زيادى به روش اجتهادى محقق اردبيلى، صاحب كتاب بسيار ارزشمند و مبسوط
«مجمع الفائدة و البرهان» دارند و اين پرسش را بارها مطرح كرده اند كه چرا
اين اثر ارزشمند فقهى جايگاهى در سطح شايسته خود در محافل فقهى و حوزوى باز
نكرده است، و اينك چند سال است كه نگارش تعليقه اى استدلالى بر اين كتاب و
چاپ دوباره آن را يكى از محورهاى تلاش خود قرار داده اند، ناشى از همين
نگاه به اجتهاد و نوآورى و حريّت در رأى است كه در فقاهت آن فقيه مقدس و
نام آور وجود داشته است.
سوم: بالندگى فقه
اين
همه تأكيد بدان خاطر است كه ارزش واقعى اجتهاد و مجاهدت هاى فقهى را بايد
در جاهايى جست كه فقيه، در چارچوب اجتهاد جواهرى كه يك نمونه برتر از
اجتهاد شيعى به شمار مى رود با بهره گيرى عالمانه از همان خصلت ذاتى
اجتهاد، توانسته باشد دستاورد فقهى متفاوتى ارائه كند و يا براى مسائل و
پرسش هاى نو پيدا پاسخ شرعى و راهكار فقهى قابل دفاعى به دست دهد. چنين
فقهايى را بايد ستود و دستاوردهاى آنها را ارج بيشتر نهاد، والاّ راههاى
رفته و مسيرهاى هموار، معلوم است كه در مقايسه با مسيرهاى تازه و دشوار
زحمت چندانى نخواهد داشت. و از همين نقطه است كه توليد علم و گسترش تحقيقات
معنا پيدا مى كند، والاّ تكرار مكررات است كه البته ارزشمند است ولى ارزشى
به پايه توليد و تحقيق نخواهد داشت.
طبعاً
و از اين منظر، آن دسته از فقيهانى كه بيش از ديگران فقاهت و
تواناهايى هاى اجتهادى خويش را در اين سطح و در چنين عرصه هايى بروز
مى دهند و با پشتوانه دهها سال تحصيل و تدريس و تحقيق و ژرف انديشى و
جامع نگرى و شناخت درست و كافى از موضوعات، دستاوردهاى فتوايى خويش را در
سطح حوزه و جامعه عرضه مى كنند، بايد در جايگاهى برتر و تلاش اجتهادى آنها
از ارزش فزون ترى برخوردار باشد، حتى اگر برخى يا هيچ يكى از استنتاج هاى
فقهى آنها مورد پذيرش فرد و يا گروه قرار نگيرد و به بوته نقد عالمانه
سپرده شود. اين تأكيد براى فرزانگان حوزوى و آشنايان به روش و منش فقهاى
برجسته و وارسته، سخن تازه اى نيست و همگان مى دانند كه روش حوزه ها و سولك
فقهاى ما بر همين اصل شكل گرفته و همواره به نظرات ديگران از جمله به آراى
تازه، به ديده احترام و اهتمام نگريسته شده و اگر گاه در گوشه و
كنار، برخى به هر دليل شرح صدر لازم را نشان نداده و به خرده گيرى غير
عالمانه پرداخته و روش متين و اصلى را ناديده گرفته و يا از ياد برده اند،
اما اين موارد هيچ گاه و در دراز مدت نتوانسته رويه تازه اى را در مواجهه
با نظرات ديگران و آراى جديد به وجود آورد و به هر حال، اگر برخى از
مبتديان و متوسطان در فقه، فتاوا و ديدگاه هاى تازه را بر نتافته اند اما
اين نظرات نوعاً توانسته در طول زمان، جايگاه خويش را ميان آراى موجود پيدا
كند و لااقل در رديف ديگر گفته ها و فتاوا مطرح و ارزيابى گردد.
چهارم: منطق و متانت اجتهاد شيعى
امروزه
اگر عمل شيعه در جهان داراى منطق برتر و عمل ستوده تر است و در برابر
تحدّيات فكرى، علمى، حقوقى و اخلاقى، الگوهاى برتر و نمونه هاى قابل درك و
دفاعى را پيش روى جهانيان مى گذارد، خاستگاه آن اين است كه بر اساس قرآن و
عترت و بر پايه اجتهاد درست سخن مى گويد و منطق ثقلين اگر براى جوامع بشرى
كه از طبع اوليه و هدايت عقلانى خويش فاصله نگرفته اند درست تبيين و ارائه
گردد قابل درك و پذيرش است، و بر اساس همين عقلانيت و تفقه جامع نگر است كه
عالمان و فقيهان ما مى توانند در چارچوب مفاهيمى مشترك، ميان بشر امروز
سخن بگويند; مفاهيمى كه همه جوامع بشرى و وجدان هاى انسانى بر آن آگاهى و
اذعان دارند و بر آن تفاهم كرده اند از اين رو و با اين توجه مايه شگفتى
نخواهد بود كه در يك اثر كاملا فقهى و يك متن حوزوى در قالب استفتاء و
افتاء كه پيش روى داريد، مفاهيمى جهانى ـ انسانى چون حقوق انسان، عدالت،
نفى تبعيض، كرامت و حرمت انسان، امنيت فردى و اجتماعى و جهانى، آزادى، وفاى
به پيمان، حقوق زن، مساوات در برابر قانون، حقوق معنوى و امثال آن كه
مفاهيمى شناخته شده در جهان اند و همه ريشه در قرآن و سنت دارند به عنوان
بخشى از مبانى فقهى، نظرات و احكام مشاهده شود و مورد استدلال و اهتمام
قرار گيرد.
اجتهاد شيعى با
همين منطق و مبانى است كه در عرصه عمل حتى در سطح جهانى، آنجا كه مسائل عام
جهانى و مرتبط به امنيت و صلح و مبارزه با بى عدالتى و حقوق ملت ها و حرمت
بى گناهان مطرح است، به زيبايى و استوارى تمام ميان منطق جهادى و عدالت
خواهانه خويش و سلوك انسانى و امنيت اجتماعى و خشونت زدايى چارچوب و
رابطه اى درست و قابل دفاع برقرار مى كند و ظلم و جنايت نسبت به حقوق
انسان ها را در هر سطحى كه باشد مردود مى شمارد; چه از سوى قدرتها و
دولت هاى شناخته شده و چه از سوى گروههاى خشونت محور و طرفداران و عاملان
ترور. اجتهاد شيعى با منطق انفتاح باب علم، هم زمينه گسترش علوم اسلامى و
معارف دينى را فراهم ساخته و هم ظرفيت پذيرش ديدگاه ها و شرح صدر علمى
جامعه به ويژه نخبگان و فرهيختگان را بالا برده و مشروعيت بخشيده است، و هم
در مقام التزام هاى قلبى و معرفتى و هم در عرصه عمل، به ويژه در اعمال
فردى. البته روشن است مديريت جامعه و كشوردارى نيازمند وحدت رويه و ضوابط و
چارچوب هاى هماهنگ و فراگير است و آنچه عهده دار اين مهم است «قانون»
مى باشد كه بايد بر جامعه حاكم باشد و طبعاً اين امر حياتى نمى تواند محدود
به برداشت علمى اين فرد يا آن فرد خاص باشد.
:: برچسبها:
پایان نامه ,
استفتاآت ,
قضايي ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0